کد مطلب:254000 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:266

مناظره های علمی و اعتقادی
امامان معصوم علیهم السلام چشمه های جوشان معرفت و گنجینه های دانش الهی اند و چون چراغی پر فروغ و زوال ناپذیر، فراسوی علم را با پرتو افشانی خود روشن می كنند. آنان با بیان شیوا و روشنگر خود، تاریكی نادانی را از بین برده و در هر زمان، امید نور ستیزان را نومید می ساختند.

همان گونه كه پیش تر نیز بدان اشاره شد، دولت عباسی، همواره به دنبال برپایی جلسه های مناظره و گفت وگوی علمی بود كه برقراری این گونه جلسه ها در زمان مأمون عباسی به اوج خود رسید و این روند تا دوران امامت امام هادی علیه السلام نیز ادامه یافت. برپایی این مجالس هدفدار برای در هم شكستن چهره علمی امامان و زیر سؤال بردن دانش و حتی امامت آنان تشكیل می شد. البته با این كار، آنان نه تنها به مقصود خویش نمی رسیدند، بلكه موجب رسوایی و فضاحت آنان نیز می شد؛ چرا كه آن بزرگ پیشوایان دانش و معرفت، از این فرصت برای روشن كردن اذهان عمومی و نشر فرهنگ اصیل اسلامی بهره برداری می كردند. دولت عباسی می كوشید تا با زیر نظر گرفتن امام و كنترل شدید ملاقات های ایشان با شیعیان، از روشن شدن افكار مردمی جلوگیری كند و جلوی فیضان این سرچشمه بزرگ را بگیرد، ولی برپایی نشست های علمی در تناقض با این سیاست بر می آمد و تمام تلاش های عباسیان را بیهوده می ساخت. پی گیری این سیاست متناقض از سوی سردمداران نفاق، حاكی از كوته فكری، ناكارآمدی، نارسایی در چاره جویی و بن بست های فكری آنان در برابر اهداف معین خود بود.

متوكل عباسی برای این منظور، دو تن از دانشمندان به نام های «یحیی بن اكثم» و «ابن سكّیت» را به خدمت خواند تا نشستی علمی با امام علی النقی علیه السلام ترتیب دهند. در نشستی كه به این منظور ترتیب داده شده بود، متوكل از ابن سكّیت خواست تا پرسش های خود را مطرح كند. او نیز پرسید: «چرا موسی با عصا بر انگیخته شد، عیسی علیه السلام با شفای بیماران و زنده كردن مردگان و محمد صلی اللّه علیه و آله و سلّم با قرآن و شمشیر؟»

امام در پاسخ فرمود: «موسی علیه السلام با عصا و ید بیضا در دوره ای بر انگیخته شد كه مردم تحت تأثیر جادو قرار گرفته بودند. او نیز به همین منظور برایشان معجزه ای آورد كه جادویشان را از بین ببرد و حجت را برایشان تمام سازد. عیسی علیه السلام با شفای بیماران خاص و بدون درمان و با زنده كردن مردگان بر انگیخته شد، زیرا در آن زمان پزشكی و پیشرفت های آن، مردم را شگفت زده كرده بود و او به فرمان خدا، مردگان را زنده می كرد و بیماران بی درمان را شفا می داد. محمد صلی اللّه علیه و آله و سلّم با قرآن و شمشیر در دوره ای بر انگیخته شد كه شعر و شمشیر بر اندیشه مردم حكمرانی می كرد. او نیز با قرآن تابنده و شمشیر برنده بر شعر و شمشیرشان چیره گشت و پیام خدا را به آنان رساند و حجت را بر آنها تمام فرمود».

پاسخ امام، بسیار روشن و قانع كننده بود. ابن سكیت از روی ناچاری پرسشی بی محتوا را بیان كرد و گفت: «اكنون حجت خدا چیست؟» امام نیز با كنایه، مهر خاموشی بر زبان دشمن زد و فرمود: «عقل كه به خوبی در می یابد آن كه به خدا دروغ بندد، رسوا می شود». شكست ابن سكیت در این گفت وگوی كوتاه و آن هم فقط با یك پرسش ساده، خشم یحیی بن اكثم را بر انگیخت. او با ناراحتی گفت: «ابن سكیت را به مناظره چه كار؟! او هم نشین نحو و شعر و لغت است». سپس كاغذی بیرون آورد كه در آن پرسش های پراكنده ای را مطرح كرده بود و پاسخ را از امام به طور مكتوب خواست. [1] پرسش های او درباره تأویل و تفسیر برخی آیات قرآن، گواهی زن، احكام خنثی، دلیل بلند خواندن نماز صبح و مسائلی درباره عملكرد امیرمؤمنان علی علیه السلام بود. امام با نهایت دقت، ظرافت و كمال به پرسش های وی پاسخ فرمود و افزون بر اثبات جایگاه علمی خود، سیزده پرسش پیچیده و مشكل را برای شیعیان پاسخ گفت و به صورت غیر مستقیم، معارف واقعی اسلام را در اختیار خواهندگان قرار داد. پاسخ های امام هادی علیه السلام آن چنان كوبنده و دقیق بود كه یحیی بن اكثم در پایان این رویارویی به متوكل گفت: «پس از این جلسه و این پرسش ها دیگر سزاوار نیست كه از او درباره مسئله دیگری پرسش شود؛ زیرا هیچ مسئله ای پیچیده تر از اینها وجود ندارد [و او از عهده پاسخ گویی به همه آنها بر آمد] و موجب آشكار شدن بیشتر مراتب علمی او، موجب تقویت شیعیان خواهد شد». [2] .


[1] محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1403 ق، ج 50، ص 164.

[2] همان.